بلاگها
  • ثبت نام

چهل سالِ پیش، نمی دانستم چهل و چهار ساله که شدم، به گاهِ نوشتنِ آن چه ها که در این سال ها کرده ام، می شمارم و می بینم که چهل  و چند و بیش بار، آفریده ام زندگی را در نقش، در متن، در صحنه، و در تصاویری که خلق کرده ام.
کودک که بودم،نمی دانستم که قرار است  فیلمساز شوم یا کارگردان نمایش یامدرّس بازیگری و یا هرآن چه از این دست. تنها قراری که داشتم با خود، این بود که با تنها سینمای شهرستان کوچک مان که نام اش مانند من "نادر" بود و آن همنامیِ باخوشنامی شادمان ام می کرد، همیشه وفاداری کنم و مهر اش را از دل نبَرم.
 روزها گاهی حتّی چند بار، به "سینما نادر" زادگاه خویش می رفتم و به تماشای چند باره ی یک فیلم می نشستم. ساخته ی وطنی یا خارجی که به نمایش درآمده بود، مهم نبود و اما مدّتی که گذشت و دنیای پر از شگفتی و حسّ و حالی که او–سینمای نادر- به من نشان داد، سبب شد که قرارهایم با من و او و زندگی و همه چیز، عوض شود. شدم عاشق هنر و بازی و فیلم و سینما و در یک کلام: آفرینش هایِ هنری.
دوران کلاس و مدرسه، زود گذشتند؛ چونان که جنگ هشت ساله ای که 60 ماه از عمرم را برای دفاع از خاک کشورم در آن حضور داشتم نیز، همچون یک سکانس پر از برش هایِ مکرّر و جامپ کات های فراوان گذشت.
عشق به نمایش و ادبیّات که تنها یادگار دلپذیر من از گذرِ روزهای سختِ نوجوانی بود، من را به دانشکده هنر رهنمون شد و از همان زمانِ تحصیل بود که دریافتم علم کافی نیست وعمل باید.
 فعّالیّت در مرکز تئاتر تجربی در دانشگاه، اولین قدمِ راه بود و سپس کسب تجربه و ورود به تلویزیون دولتی ایران و استخدام در منصب "تهیّه کننده ی رسمی صدا و سیما" و  نوشتن و نقش آفرینی و کارگردانی و تهیّه ی سریال ها و فیلم ها مستند های تلویزیونی، شدند قدم هایِ بعدی ام. حضور دربیش از 10فیلم و سریال و تئاتر تلویزیونی، محصول بیش از یک دهه فعّالیّت شغلی ام در سازمان صدا و سیمای ایران هستند. این گونه فعّالیّت ها را،عضویّت در شوراهای تصویب و تهیّه ی فیلم و سریال در شبکه های داخلی تلویزیون ایران، تکمیل می کرد.