تنها نگاهي كافيست تا ديده بيند و دل فرياد بزند
عشق موهبتي بزرگ در كوير دلتنگيهاست
نغمه هاي ني چوپان وقتي در سرزمين تهي از انسان و هر چه نشانه اي از انسانيت دارد ، هنگامه اي سترگ ايجاد كند ،
چگونه زمزمه هاي تو برادر تني ام در من اثر نكند. نگاه تو ، نگاه من ، نگاه پيرامون،
آه تو كه از سر درد ، گذشته يك قوم را حكايت مي كند ،
صداي تو ، صداي من ، صداي ييرامون، وقتي نغمه هاي درخشان يك فرهنگ را بنوازد.
دست تو ، دست من ، دست پيرامون ، وقتي زير بالهاي خسته از ماندن وكاووش در انديشه هاي قومي را بگيرد ،
فراموش نا شدني است.
هيچكدام از ما از سر بي دردي و دلسردي حكايت مان را آغاز نكرده ايم، هيچ سروده اي از ما در قالب نمايش ، تنها بخاطر اينكه كاري كرده باشيم تصنيف نشده است
و هيچ كدام از ما وقتي روي صحنه مقدس نمايش، نمايشگر تنهايي، ترديد ، وسوسه و هزاران مسئله بشر هم عصر خويش هستيم. فراموش نمي كنيم كه ميراث دار بشر به معني خاص كلمه هستيم